رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنهاى، در 1318 شمسی برابر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه اى مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مىگويند:
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
خوشامد عرض ميكنيم به آقايان محترم، خبرگان مكرم و مجلل نظام جمهورى اسلامى. و تشكر ميكنيم از مطالبى كه در اين اجلاس از سوى آقايان مطرح شده، كه نشاندهندهى حساسيت نسبت به مسائل و حوادث كشور و احساس مسئوليت نسبت به آيندهى كشور است. انشاءاللّه خداوند متعال به شما توفيق بدهد و به همهى ما كمك كند كه بتوانيم در انجام وظائفى كه بر دوش ماست، با نيت خالص سعى خودمان را به كار ببريم. تأثير آن با خداست، قبول آن بسته به كرم و لطف الهى است؛ ليكن هر كداممان در هر جائى كه هستيم، بايد تلاش را بكنيم، بايد همت را بگماريم بر پيشرفت كارها.
بسماللهالرّحمنالرّحيم
روز درختكارى كه در كشور معمول و باب شده، يكى از روزهاى پربركت در جمهورى اسلامى است؛ چون درخت و گياه براى كشور، براى زندگى، براى مردم، براى تنفس، يك امر ضرورى است. متأسفانه در طول سالهاى متمادى، به مسئلهى درخت بىاعتنائى شده. البته حالا خوشبختانه مردم و مسئولين به درخت و به محيط زيست توجه نشان ميدهند، ليكن به نظر ميرسد كه هرچه بيشتر بايستى در اين زمينه كار كرد. به نظر من خود مردم هم مؤثرترين و مهمترين بخش از اين كار را بر عهده دارند: حفظ جنگلها، حفظ مرتعها، حفظ زمينهاى حاصلخيز و حفظ باغات.
خب، حالا ما مثلاً يكى دو تا درخت ميكاريم، مردم هم در سطح شهر و در سطح كشور مبالغ زيادى درخت ميكارند؛ اما بايد مراقب باشيم كه درختهائى را كه موجود است، حفظ كنيم؛ يكى از كارهاى مهم اين است. انسان متأسفانه گاهى مىبيند كه به آنچه داريم، بىتوجهى ميشود؛ درختها را قطع ميكنند، باغها را خراب ميكنند. انشاءالله بايستى اين مسائل مورد توجه قرار بگيرد. اميدواريم كه سبزه و گياه و نشاط و رويش در كشور ما و بين مردم ما روزافزون باشد.
در پاسخ به سوالات خبرنگاران صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران
عبدالرحمن نظاماسلامی: صبح عالى بخير. صميمانه سلام عرض ميكنيم حضور رهبر فرزانهى انقلاب. چون انتخاباتِ امسال متفاوتتر از هميشه است، فكر ميكنم گفتگوى ما هم قدرى با سالهاى قبل فرق ميكند. نمايندگان دو نسل از رسانهى ملى خدمتتان رسيدهاند تا عرض ادب كنند. جنابعالى هميشه جزو پيشگامان حضور در ساعات اوليهى رأى دادن هستيد. به عبارتى، با شروع رسمى ساعت 8 صبح، همواره ملت ايران حضرتعالى را در پاى صندوق سيار 110 زيارت كردهاند. در اين لحظات حساس كه مردم آمدهاند حماسهى بيست و دوم بهمن را وصل كنند به حماسهى دوازده اسفند، چه توصيهاى براى آنها داريد؟a
حضرت آیتالله خامنهای در بخشی از سخنان خود در دیدار با اساتید بسیجی دانشگاهها با با ذكر خاطراتی از شهید دكتر مصطفی چمران، این شهید را انسانی مؤمن، مجاهد، شجاع، بصیر، دانشمند، منصف، هنرمند، با صفا، اهل مناجات، دارای روحیه ای لطیف و بی اعتنا به نان، نام و مقام دنیا توصیف كردند كه آن را در این قسمت میخوانید و میشنوید:
اولاً اين شهيد يك دانشمند بود؛ يك فرد برجسته و بسيار خوشاستعداد بود. خود ايشان براى من تعريف ميكرد كه در آن دانشگاهى كه در كشور ايالات متحدهى آمريكا مشغول درسهاى سطوح عالى بوده - آنطور كه به ذهنم هست ايشان يكى از دو نفرِ برترينِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب ميشده - تعريف ميكرد برخورد اساتيد را با خودش و پيشرفتش در كارهاى علمى را. يك دانشمند تمامعيار بود. آن وقت سطح ايمان عاشقانهى اين دانشمند آنچنان بود كه نام و نان و مقام و عنوان و آيندهى دنيائىِ به ظاهر عاقلانه را رها كرد و رفت در كنار جناب امام موساى صدر در لبنان و مشغول فعاليتهاى جهادى شد؛ آن هم در برههاى كه لبنان يكى
قبل از انقلاب، بعضى از روحانيون، از جمله بندهى حقير با دانشجوها ارتباطاتى داشتيم. اين ارتباطات، ارتباطات سازمانى نبود، ارتباطات تشكيلاتى نبود، ارتباطات در مسائل مبارزاتىِ تند نبود؛ ارتباط فكرى و تبيينى بود؛ يعنى جلساتى داشته باشيم كه دانشجوها در آنجا شركت كنند، يا ما احياناً در جلسهاى از جلسات دانشجوئى در دانشگاه شركت كنيم.
در آن اوقات، بنده در مشهد جلسهاى داشتم كه بين نماز مغرب و عشاء برگزار ميشد. پاى تخته مىايستادم و به قدر بيست دقيقه يا نيم ساعت صحبت ميكردم. مستمعين هم نود درصد جوان بودند؛ جوانها هم غالباً دانشجو و بعضاً دبيرستانى. يك شب مرحوم شهيد باهنر (رحمة اللَّه عليه) مشهد بود، با من آمد مسجد ما. وضعيت را كه ديد، شگفتزده شد. حالا آقاى باهنر كسى بود كه در تهران با مجامع جوان و دانشجوئى هم مرتبط بود. ايشان گفت كه من به عمرم اينقدر جمعيت دانشجوئى و جوان در يك مسجد نديدهام. حالا توى مسجد ما مگر چقدر جوان بود؟ حداكثر مثلاً سيصد و چهل پنجاه نفر. در عين حال براى يك روحانىِ روشنفكرِ مرتبط با جوانها، مثل آقاى باهنر، كه خودش هم دانشگاهى بود و دورههاى دانشگاهى را ديده بود و محيطهاى دانشجوئى را ميشناخت و از فعاليتهاى مذهبىِ بهروز و متجددانه هم مطلع بود، جمع شدن حدود سيصد يا سيصد و پنجاه نفر جوان - كه شايد از اين تعداد، مثلاً دويست نفرش دانشجو بودند - چيز عجيبى بود و ايشان را دهشتزده و تعجبزده كرده بود: دويست تا دانشجو يك جا جمع بشوند و يك روحانى برايشان صحبت كند؟!
حالا اين را مقايسه كنيد با وضعيتى كه امروز شما توى دانشگاه داريد. دسترسى روحانى فاضل جوان - مثل شما - به محيط دانشگاهى، به دانشجو، به استاد؛ اين را مقايسه كنيد، ببينيد چه فرصت عظيم و گرانبهائى است. اين فرصت را بايد نگه داريد، اين فرصت را بايد خيلى مغتنم بشمريد.
بعد از آغاز جنگ تحميلى هم دهها بار - حالا اگر ريزهايش را بخواهيم حساب كنيم، بيش از اين حرفها شايد بشود گفت؛ هزارها بار، اما حالا آن رقمهاى درشت را آدم بخواهد حساب كند - ما نصرت الهى را ديديم؛ كمك الهى را ديديم. يكىاش همين آمدن اسرا بود.
ما حدود پنجاه هزار اسير پيش عراق داشتيم؛ پنجاه هزار. او هم يك خرده كمتر از اين، در همين حدودها، اسير دست ما داشت. منتها فرقش اين بود كه اسيرهائى كه او پيش ما داشت، همه نظامى بودند، اسيرهائى كه ما پيش او داشتيم، خيلىشان غيرنظامى بودند. توى همين بيابانها مردم را جمع كرده بودند، برده بودند. من وقتى كه جنگ تمام شد، به نظرم رسيد كه پس گرفتن اين اسيرها از صدام، احتمالاً سى سال طول ميكشد؛ سى سال! چون تبادل اسرا را در جنگهاى معروف ديده بوديم ديگر. در جنگ بينالملل، جنگ ژاپن، بعد از گذشت بيست سى سال، هنوز يك طرف مدعى بود كه ما چند تا اسير پيش شما داريم؛ او ميگفت نداريم؛ چك چونه، بنشين برخيز؛ تا بالاخره به يك نتيجهاى ميرسيدند. بايد صد تا كنفرانس گذاشته بشود، نشست و برخاست بشود، تا ثابت كنيم كه بله، فلان تعداد اسير هنوز باقىاند؛ آن هم قطره چكانى. صدام اينجورى بود ديگر؛ آدم بدقلق، بداخلاق، خبيث، موذى، هر وقت احساس قدرت كند، حتماً قدرتنمائىاى از خودش نشان بدهد؛ اينجور آدمى بود؛ صدام طبيعتش خيلى طبيعت پستِ دنىاى بود. آدمهاى پست و دنى هرجا احساس قدرت بكنند، آنچنان منتفخ ميشوند كه با آنها اصلاً نميشود هيچ مبادله كرد؛ هيچ. آن وقتى كه احساس ضعف ميكنند، در مقابل يك قويترى قرار ميگيرند، از مورچه خاكسارتر ميشوند! ديديد ديگر؛ صدام به آمريكائىها التماس ميكرد. قبل از اينكه آمريكائىها به عراق حمله كنند - اين دفعهى اخير - التماس ميكرد كه بيائيد با ما بسازيد، همهمان عليه جمهورى اسلامى متحد بشويم. منتها شانسش نيامد ديگر كه آمريكائىها از او قبول كنند.
من ميگفتم سى سال طول ميكشد كه اسرا آزاد بشوند. خداى متعال صحنهاى درست كرد و اين احمق قضيهى حملهاش به كويت پيش آمد، احساس كرد كه اگر بخواهد با كويت بجنگد - البته جنگش با كويت به قصد تصرف كامل كويت بود - احتياج دارد به اينكه از ايران خاطرش جمع باشد؛ اين هم با بودن اسرا امكانپذير نيست. اول نامه نوشت به رئيس جمهور وقت و به نحوى به بنده، چون از اين طرف جواب درستى نگرفت، بنا كرد اسرا را خودش آزاد كردن، كه ديگر آنهائى كه يادشان است، يادشان هست. يكهو خبر شديم كه اسرا از مرز دارند مىآيند؛ همين طور پشت سر هم گروه گروه آمدند، تا تمام شد. اين كار خدا بود، اين نصرت الهى بود. و ديگر همين طور از اين قضايا تا امروز. ديدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر 5/5/1388
استهلال چيز مهمى است. اول ماه، براى انسان چگونه ثابت مىشود؟ در اين خصوص، چند راه ذكر كردهاند: يكى رؤيت است. البته به شرط اينكه جاى ماه را بدانيد و وارد باشيد؛ يك مقدار آشنايى لازم دارد.
يكى از علماى تهران - كه خداوند رحمتش كند - مىگفت: روى پشت بام مدرسهى بزرگ آخوند در نجف، روز آخر ماه رمضان طلبهها استهلال مىكردند. مرد مسنى هم نشسته بود و بساط افطارش را پهن كرده بود؛ ولى او استهلال نمىكرد. طلبههاى جوان يك طرف ايستاده بودند و به گوشهيى نگاه مىكردند؛ بعد هم ماه را ديدند و به همديگر نشان دادند. وقتى كه خواستند از پشت بام پايين بروند، از كنار آن مرد مسن عبور كردند. يكى گفت كه - مثلاً - آشيخ محمّد! تو نيامدى استهلال بكنى؟ گفت: شما ماه را ديديد؟ گفتند: بله. گفت: كجا بود؟ گفتند: آنجا. پيرمرد سرى تكان داد و گفت: حالا آن طرف را نگاه كنيد. وقتى كه طلبهها نگاه كردند، ديدند كه ماه آنجاست! جالب است كه همه نيم ساعت خودشان را سرگرم كرده بودند، چيزى هم ديده بودند، به همديگر هم نشان داده بودند و باورشان هم آمده بود كه ماهِ خيلى بلند و خوب و روشن و بىغبارى را ديدهاند!
سخنرانى در ديدار با اقشار مختلف مردم (روز سىام ماه مبارك رمضان) 6/2/69
من شايد پانزده يا شانزده سالم بود كه مرحوم «نوّاب صفوى» به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوى براى من، خيلى جاذبه داشت و به كّلى مرا مجذوب خودش كرد. هر كسى هم كه آن وقت در حدود سنين ما بود، مجذوب نوّاب صفوى مىشد؛ از بس اين آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صريح و گويا بود. من مىتوانم بگويم كه آنجا به طور جدّى به مسائل مبارزاتى و به آنچه كه به آن مبارزه سياسى مىگوييم، علاقهمند شدم. البته قبل از آن، چيزهايى مىدانستم. زمان نوجوانىِ ما با اوقات «مصدّق» مصادف بود. من يادم است در سال 1329 وقتى كه مصدّق تازه روى كار آمده بود و مرحوم «آيةاللَّه كاشانى» با او همكارى مىكردند - مرحوم آيةاللَّه كاشانى نقش زيادى در توجّه مردم به شعارهاى سياسى دكتر مصدّق داشتند - لذا كسانى را به شهرهاى مختلف مىفرستادند كه براى مردم سخنرانى كنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانى مىآمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانيهايشان را كاملاً يادم است. آنجا با مسائل مصدّق آشنا شديم و بعد، مصدّق سقوط كرد.
در سال 1332 كه قضيه 28 مرداد پيشامد كرد، من كاملاً در جريان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ يعنى من خوب يادم است كه اوباش و اراذل، در مجامع حزبى كه به دولت دكتر مصدّق ارتباط داشتند، ريخته بودند و آنجاها را غارت مىكردند. اين مناظر، كاملاً جلوِ چشمم است!
بنابراين من مقولههاى سياسى را كاملاً مىشناختم و ديده بودم؛ ليكن به مبارزه سياسى به معناى حقيقى، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقهمند شدم. بعد از آنكه مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زياد طول نكشيد كه شهيد شد. شهادت او هم غوغايى در دلهاى جوانانى كه او را ديده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. در حقيقت سوابق كار مبارزاتى ما به اين دوران برمىگردد؛ يعنى به سالهاى 1333 و 34 به بعد. گفت و شنود صميمانه رهبر معظم انقلاب اسلامى با گروهى از جوانان و نوجوانان - 14/11/1376
يك بار از ايشان (امام خمینی) سؤال كردم كه در ميان دعاهاى معروف، به كداميك از آنها بيشتر اُنس يا اعتقاد داريد؟ ايشان بعد از تأملى فرمودند: «دعاى كميل و مناجات شعبانيه».
وقتى كه شما به اين دو دعا مراجعه مىكنيد، با اينكه دعاهاى ديگر هم - مثل ابوحمزهى ثمالى و يا دعاى امام حسين در روز عرفه و دعاهاى فراوان ديگر - برقرارى رابطه با خداست؛ اما در اين دو دعا و مناجات، حالت استغفار و انابه و استغاثه و تضرع به پروردگار را بهشكل عاشقانهى آن مشاهده مىكنيد. دعاى كميل هم مناجاتى با خداى متعال است و رابطهى محبت و عشق ميان بنده و معبود را ترسيم مىكند و اين همان چيزى بود كه امام بزرگوار ما، روح و دل خود را از آن روشن و منوّر مىداشت.
سخنرانى در ديدار با جمع كثيرى از پاسداران، در سالروز ميلاد امام حسين(ع) و روز پاسدار 10/12/68
من توقعم اين است كه مردم ما كتابخوانى را جدى بگيرند. البته جمعى از مردم جدى مىگيرند؛ اما همه اين طور نيستند. من مىخواهم خواهشى از مردم بكنم و آن اين است: كسانى كه وقتهاى ضايعشوندهاى دارند؛ مثلا به اتوبوس يا تاكسى سوار مىشوند، يا سوار وسيلهى نقليهى خودشان هستند و ديگرى ماشين را مىراند، يا در جاهايى مثل مطب پزشك در حال انتظار به سر مىبرند و بههرحال اوقاتى را در حال انتظار به بىكارى مىگذرانند، در تمام اين ساعات، كتاب بخوانند. كتاب در كيف يا جيب خود داشته باشند و در اتوبوس كه نشستند، كتاب را باز كنند و بخوانند. وقتى هم به مقصد رسيدند، نشانهاى لاى كتاب بگذارند و باز در فرصت يا فرصتهاى بعدى آن را باز كنند و از همان جا بخوانند.
بنده خودم چند جلد قطور از يك عنوان كتاب را در اتوبوس خواندم! البته قضيه مربوط به قبل از انقلاب است كه چند روزى براى انجام كارى از مشهد به تهران آمده بودم. بنا به دلايلى نمىخواهم اسم كتاب را بگويم. وضعيت و فضاى اتوبوسهاى آن روزگار براى ما خيلى آزار دهنده بود و نمىتوانستيم تحمل كنيم. دلم مىخواست سرم پايين باشد و خواندن كتاب در چنين وضعيتى بهترين كار بود. ساعتى را كه به اين حالت مىگذراندم احساس نمىكردم ضايع مىشود. آن وقتها تقريبا يك ساعت طول مىكشيد تا آدم با اتوبوس از جايى به جاى ديگر مىرفت. بعضى وقتها اين جابجايى كمتر يا بيشتر هم طول مىكشيد. بههرحال چنين يك ساعتهايى را احساس نمىكردم كه ضايع مىشود؛ چون كتاب مىخواندم. مصاحبه در پايان بازديد از نهمين نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران - 22/02/1375
پایگاه اطلاعرسانی رهبر انقلاب، خاطرهی حضرت آیتالله خامنهای از امام خمینی(رحمهالله) را درباره اعتماد ایشان به وعدهی الهی منتشر كرد. این بیانات در سال 88 و در دیدار اعضای سپاه حفاظت ولیامر بیان شده بود:
در روزهاى سوم چهارم جنگ بود، توى اتاق جنگ ستاد مشترك، همه جمع بوديم؛ بنده هم بودم، مسئولين كشور؛ رئيس جمهور، نخست وزير - آن وقت رئيس جمهور بنىصدر بود، نخست وزير هم مرحوم رجائى بود - چند نفرى از نمايندگان مجلس و غيره، همه آنجا جمع بوديم، داشتيم بحث ميكرديم، مشورت ميكرديم. نظامىها هم بودند. بعد يكى از نظامىها آمد كنار من، گفت: اين دوستان توى اتاق ديگر، يك كار خصوصى با شما دارند.
خوشامد عرض ميكنم به همهى برادران و خواهران عزيز. بحمداللّه جلسهى ما امروز در اين حسينيه، لبريز از عطر شهادت و ياد مبارك شهيدان عزيز و حضور جانبازان عزيز و خانوادههاى شهدا و خانوادههاى جانبازان است. قدر اينجور مجلسى را، اين بندهى حقير خيلى ميدانم. آنجائى كه ياد شهادت، ياد شهيدان، ذكر شهيدان، تمجيد از عظمت شهيدان وجود دارد، هر انسانى، هر دلى احساس عظمت ميكند؛ احساس استغناى از غير خدا ميكند. اميدوارم كه خداى متعال تفضلات خود، رحمت خود، فضل خود را به همهى شما عزيزان نثار و نصيب كند و ارواح طيبهى شهيدان عزيز ما و همچنين امام شهيدان را با اوليائش محشور كند.
نماز جمعهی این هفته تهران به امامت ولیامر مسلمین اقامه شد. رهبر انقلاب خطبهی دوم نماز را به زبان عربی و درباره بیداری اسلامی ملتهای منطقه بیان فرمودند. پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای (Khamenei.ir) متن كامل خطبهی اول و ترجمهی فارسی خطبه دوم را به شرح زیر منتشر میكند:
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
الحمد للّه ربّ العالمين احمده و اشكره و استعينه و استغفره و اتوكّل عليه و اصلّى و اسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين و صلّ على بقيّةاللّه فى الأرضين. اوصيكم عباداللّه بتقوى اللّه و نظم امركم.
همهى برادران و خواهران عزيز نمازگزار و خود را دعوت و توصيه ميكنم به حفظ تقواى الهى؛ اين اصلِ حركت يك انسان به سمت كمال و تعالى است. اگر به توفيق الهى بتوانيم در عمل فردى، در عمل جمعى، در كار سياسى، در كار اجتماعى، رعايت تقواى الهى را بكنيم، همهى خيرات و همهى الطاف الهى شامل حال ما خواهد شد.
17 ربیعالأول 1433؛ سالروز ميلاد نبىاكرم(ص) و امام صادق(ع)؛ ديدار مسئولين نظام و ميهمانان كشورهاى اسلامى
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
تبريك عرض ميكنيم ميلاد مسعود حضرت نبى اكرم (صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم) و حضرت امام صادق (عليه الصّلاة و السّلام) را به همهى حضار محترم، برادران و خواهران عزيز؛ بخصوص به ميهمانان محترم و عزيزى كه از كشورهاى ديگر در اين جلسه حضور دارند و شركت كردند. و همچنين تبريك عرض ميكنيم اين پديدهى فرخندهى تاريخى عظيم را به همهى امت اسلامى و همهى بشريت و بخصوص به ملت عزيز و حاضر در صحنهى كشور ايران.
خوش امد عرض ميكنيم به شما عزيزان، برادران، جوانان، و تبريك عرض ميكنيم اين ايام متبرك و پرخاطره را؛ هم عيد شريف ميلاد پيامبر مكرم و امام صادق (عليهما السّلام)، هم بيست و دوى بهمن، و هم نوزدهم بهمن، كه يك خاطرهى فراموش نشدنى و يك نقطهى درخشان در اوراق نورانى ايام انقلاب محسوب ميشود.
خيلى خوشحالم از اينكه شما عزيزان را، برادران و خواهران ارزشمندِ فعال در يك عرصهى افتخارآفرينِ ملى و تاريخى را امروز اينجا زيارت ميكنم. البته پشت سر شماها ما، هم خيلى از شماها ذكر خير كرديم، هم خيلى قلباً به شماها علاقه و ارادت داريم. امروز هم يك فرصتى است كه شفاهاً و روبهرو به شماها اظهار اخلاص و ارادت كنيم. خدا را شكر ميكنيم. البته اين نعمتها از خداست. همهى نعمتها از سوى پروردگار عالم است؛ «ما بكم من نعمة فمن اللَّه».(1) نعمتِ داشتن نيروهاى انسانىِ كارآمد و هوشمند و دانشمند و خوشفكر و پرانگيزه هم يك نعمتى است؛ اين هم از نعمتهاى الهى است. از شما كه تشكر ميكنيم، به جاى خود محفوظ؛ اما به خاطر اينكه خداى متعال شما را به اين ملت و به اين نظام داد، از خداى متعال هم خيلى تشكر ميكنيم.
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
خوشامد عرض ميكنم به همهى برادران و خواهران عزيز كه اين راه طولانى را در اين هواى سرد از تبريز و برخى شهرستانهاى ديگرِ آذربايجان قبول زحمت كرديد و فضاى حسينيهى ما را امروز با حضور خودتان، فضاى معنوى و ملكوتى و عاطفى قرار داديد؛ تشكر و سپاسگزارى ميكنم. هر سال بيست و نهم بهمن براى اين بندهى حقير اين يادبودِ مطلوب و شيرين را همراه دارد كه در اين مكان محدود با جمعى از عزيزان خود، جوانان عزيز، مردان دلاور و غيور از خطهى آذربايجان ملاقات ميكنيم؛ براى من بسيار شيرين و مطلوب است اين ديدار. از خداوند متعال مسئلت ميكنيم روز به روز تفضلات خود، هدايتهاى خود، دستگيرىهاى خود را نسبت به شما مردم عزيز روزافزون بفرمايد و انشاءاللَّه همهى شما به چشم خود آيندههاى روشنترى، شيرينترى، مطلوبترى را در خطهى ايران عزيز مشاهده كنيد.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
velayatqom و
آدرس
velayatqom.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.